ساویناساوینا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

پرنسس مامی و ددی (ساوینا)

ساوینا لحظه سال تحویل

قربونت برم من الهی گل مامان سال تحویل امسال صبح زود بود .مامانی خیلی دلش می خواست که بیدارت کنه توام سال تحویل کنار من و بابایی باشی ولی دلش نیومد که بیدارت کنه آخه تو هنوز کوچولویی . چیزی از این لحظه ها متوجه نمی شی. می دونم اگه بیدارت می کردم بی قراری می کردی فرشته نازم. اینم عکس ساوینای نازم لحظه سال تحویل:   اینم ساوینای من.. ...
28 فروردين 1391

سفره 7 سینمون

  اول از همه سال تحویل امسال صبح زود بود . جاتون خالی شب قبلش با بابایی و ساوینای نازم رفتیم تجریش واسه خرید وسایل سفره ٧ سینمون. من خودم شب عید و خیلی دوس دارم اونم واسه هیاهو شلوغیش. خیلی بهم روحیه میده. وااااااااااااااای نمی دونین که چه خبر بود شلوغ و پر هیاهو... جونم واست بگم که جای پارکم نبود خیلی گشتیم تا یه جا ی پارک پیدا کردیم توی یه کوچه بن بست. خیلی باحاله شب عیدااااا همه اومده بودن تو خیابون واسه خرید. یکی داشت ماهی می خرید.. یکی داشت سمنو می گرفت... اون یکی داشت سنجد ... .. مام مثل اونا .گشت زدیم و خرید کردیم جای همه دوستای گلم خالی. برگشتیم خونه . سریع سفره رو چیدیم. خو...
15 فروردين 1391

تبریک سال نو(1391)

    ای دگرگون کنندهٔ دلها و دیدگان ای سامان دهندهٔ روزان و شبان ای گرداننده‌ی روزگار و توان ... ... روزگار ما را به نیکوترین حال بگردن دوستای عزیزم   >>>ساله نو مبارک<<< >>ساله نو مبارک ...
15 فروردين 1391

خونه تکونی

سلام صد سلام به دختر گلمو دوستای مهربونمون که در این مدتی که ما نبودیم ما رو فراموش نکردن. یه دنیا ممنونم از همگی. ساوینای مامان خیلی وقته که به وبلاگت سر نزدم ایام عید بود و مهمون مهمون بازی ............. شیطنت های جنابعالی ............دیگه وقت برای مامانی نمی زاره که. الانم  که نگاه کردم به آخرین پستم دیدم که ٢٧ اسفند ماه آخریش بود تو سال کهنه. الان تقریبا ١٥ روز از فروردین و پشت سر گذاشتیم و شروع کردیم سال جدید و به امید پروردگار خوبو مهربونمون.... من میرم واسه خونه تکونیه وبلاگت ..........   ...
15 فروردين 1391

4 شنبه سوری با این فسقلی

سلام دوستای خوبمون. شرمنده که این روزا درگیر خرید عید و نظافت منزل و بدو بدو های عیدیم. تشکر فراوان دارم از همه نازنین هایی که اومدین به خونه ناناز من . خیلی دلم براتون تنگ شده بود ولی باور کنید با این فسقلی که من دارم اصلا نمیشه مثل قبلا بیام تو وبلاگش. خیلی توجه و مراقبت و رسیدگی می خواد. به زور به خونه زندگیم می رسم. از ٤ شنبه سوری واستون بگم که اولا این و بگم که من شخصا از این روز خوشم نمی یاد. اونم به خاطر این سرو صداهای مسخره. یاد قدیما بخیر. آتیشی روشن می کردیم. آوازی می خوندیم (سرخی تو از من ، زردي من از تو )...مراسم قاشق زنی داشتیم. چیه آخه این روزا همش شده سرو صدا . اصلا دوسش ندارم. هر ...
27 اسفند 1390

سبزه هفت سینمون

اینم سبزه ما که خیلی واسش زحمت کشیدیم ساوینای مامان عزیز دلم خوشحالم پیشم هستی سال نو در کنار تو بابایی یه رنگ دیگه ای داره حیف که مامانم پیشمون نیست حیف...........  سال نو می شود. زمین نفسی دوباره می کشد. برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره…من…تو…ما…کجا ایستاده اییم. سهم ما چیست؟ نقش ما چیست؟ پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟ زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و …سال نو مبارک … چون همیشه امیدوار   ...
27 اسفند 1390