ساویناساوینا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

پرنسس مامی و ددی (ساوینا)

سه ماه سوم حاملگی

1389/12/14 19:39
نویسنده : zari-darusham
534 بازدید
اشتراک گذاری

آخیییییییییییییییییییییییییش  

کلی از راهو پشته سر گذاشتیم. مامانیو بابائی همچنان دونباله خونه ان. چند تا خونه رفتیم دیدیم. ولی  مورده تائید واقع نشودن.

وااااااااااااااای جات خالی چه خونه هایی بهمون نشون میدادن. اه اه بالاخره این خونه رو گرفتیم .که خیلی من ازش راضیم  اسباب کشی کردیم و امدیم خونه جدیدبا یه سری مشکلات  که بی خیالش.

راستشو بخوای بابایی اصلا نذاشت من دست به سیاه سفید بزنم. همه کارارو خودش انجام داد. قربونش برم الهی.

خونه جدیدو که چیدیم نوبتی هم که باشه نوبت سیسمونی دختر نازمه . که همه رو با بابایی رفتیم خریدیم و چیدیم  . خدا می دونه با چه ذوقی می خریم و می چینیم وااااااااااااااای چه عالمی داره عزیزم. هر روز ما بیرونیم  واسه این وسیله واسه آن وسیله. ماشا الله تمومی هم نداره. ای قربونش برم.به به چه تخت و کمدی .

به به چه اسباب بازیهایی. .............................

عزیز مامان زودی بیا با همشون بازی کن.دیگه یواش یواش داریم می رسیم به روزی که تو فرشته مامان و بابا بیای پیشمون.آخ دلم لک زده واسه دیدنت مامانی. شبا همش باهات حرف می زنیم. بابایی که بی صبرانه منتظرته .مامانم حسابی دیگه سنگین شده. یه چیزی بین خودمون بمونه وزن مامانی 20 کیلو زیاد شده. از بس بابا هی گفت بخور بخور.........................

مامان 64 کیلو بود الان شده84 .خیلی اضافه کردم ولی اشکال نداره . مهم سلامتی نینی نازمه.همه دیگه دارن ثانیه شماری میکنند. هی زنگ میزنن. سراغ تو رو می گیرن. میگن این فرشته ما پس کی می یاد. منم میگم 6 آبان.

یه روزم من و بابایی رفتیم برای دیدن بیمارستان خوب بود به پیشنهاد خانم دکتر که این بیمارستان دکتر نوزادانش خوبه بیمارستان دیدم  انتخاب کردیم. بابایی زحمت کشید یه اتاق VIPگرفت که خیلی ظاهرش شیک بود. کارای بیمه رو هم عمو مرتضی درست کرد.

عزیز دل مامانی می بینی همه چی و برای اومدنت حاضر کردیم. عزیز دل مامانی دوستت دارم یه عالمه. انقدر موقع لگد زدن باهات حرف می زنم هی خدا خدا میکنم که فرشته من سالم باشه. از خدا میخوام که همیشه پیشمون بمونی پیشه من و بابایی. میدونم دلم واسه این لگد زدنات تنگ میشه. دلم واسه سکسکه کردنت جاااااااااااااااانم. مامانی ام با اجازه شما کارش و تعطیل کرد که فقط دربست در خدمت شما باشه.

یک هفته قبل زایمانم خاله پوران و زن دایی فرزانه  آمدن پیشم. منم دیگه 1 هفته قبل همه کارامو کردم که هفته آخر خونه بمونم. مواظبت باشم.دل تو دل من و باباییت نبود . تا زودتر روی ماهت و ببینیم.

حالا ببینیم نی نی کوچولوی من تو این 3 ماه چقدی شده:

عزیز مامان الان وزنت تقریبا بین 2700 تا3400 هستش. قدتم48.2 تا 50.8 سانتي متر است.اندامهات كاملا رشد كردن و در مكان نهايي خود قرار دارن. ولي ريه ها و مغز ت هرچند به اندازه اي رشد كرده ان كه بتوانند فعاليت كنند اما تا زمان تولد و مدتي پس از آن نيز به رشد خودشون ادامه مي دن. الهههههههههههههههههههههههی. به سلامتی دیگه داری میای پیش مامانی و بابایی زودتر کارات و بکن .......................

 راستی داشت یه چیزی یادم میرفت دختر نازم اسمم برات من و بابایی انتخاب کردیم ولی.................

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

نی نی وبلاگ
1 بهمن 89 19:57
با سلام برای حل مشکل خود ابتدا به بخش تنظیمات وبلاگ بروید و چک کنید که حتما ایمیل و ایمیل خصوصی با هم تفاوت داشته باشند. با تشکر