ماجراهای قبل خواب(دیونه این کاراتم)
جیگر مامان سلام
مامانی قربونه این اداهااااااااااااااااااات ..............
فدای نازه نگات
وای که من و تو بابایی قبل خواب ماجراهایی داریم..................
بزاراز این جا شروع کنم که کارامونو کردیم که مثلا بریم بخوابیم.
بخوابیم؟
درست شنیدم؟
آره بخوابیم.شیر عسلت و درست میکنم می دم دستت .
همه چراغهارو خاموش می کنیم که تو عسل مامان مطمئن شی که هیچکی بعد تو بیدار نمی مونه.
بله با اجازت راهیه اتاق خواب می شیم.
طفلک باباییم که می خواد بعد خوابیدن ما یه فیلم ببینه مثلا.
من و پرنسس ساوینا می رم تو اتاق که شیطنت های خانوم خانوما گل می کنه
به همه چی دست می زنی منم هی میگم نه نه نه
میزاری سر جاش ولی چه فایده یه چیز دیگه بر می داره
الهی من فدای شیطنتت بشم.
یه دفعه حوس می کنی که دوباره به عقب برگردی هه هه هه هه
این و بگم که بابایی هم بهده ما نشسته داره فیلم می بینه دیگه. بمیرم براش.
یواش یواش ... تلو تلو خوران میای تو پذیرایی
منم هی بهت می گم مامان همه خوابن هیچگی اونجا نیست.
تو این فاصله هی به بابا گوشزد می کنم که داره می یاد.
واااااااااااااااای دیدنیه این صحنه هاااااااااا
بابایی هم به محض شنیدن صدای پاهای نازت و ندای من میره تو آشپزخونه قایم میشه
ولی چی فک کرده تو توی تاریکی میری ذول میزنی تو چشای بابایی.
باباییم اولش نمی خواد که لو بره جلوی خندهاشو میگیره ولی یهو از خنده می ترکه.
اینم از فیلم دیدن بابایی............
با تو بودن واسه ما دنیاییه.