خداحافظی با می می مامان
سلام به دختر ناز مامان
ساوینای نازم مامانی تصمیم داشت تا پایان سال دوم بهت شیر بده ولی سعادت نصیب مامانی نشد. دوست داشتم این دوران.
زمانشم هنوز نرسیده بود ولی دختر ناز مامان دیگه می می مامانی نخورد.
دوران شیر دادن بهت یه عالمی داشت. آخه مامانی مجبور بود همش غذا بخوره.
از این که یه زمانی نخوام بهت شیر بدم عذاب وجدان داشتم. ولی خدارو شکر که خودت نخوردی.
خیلی ناراحت و دلگیر بودم. به دکترت که زنگ زدم خیالم راحت شدکه گفت :
هیچ اشکال نداره اگه شیر پاستوریزه یا ماست بخوری.
از وقتی تو بدنیا اومدی همیشه از این زمان وحشت داشتم از شیر گرفتنت و می گم.
خدارو شکر که این مرحله از زمان با کمک خدای مهربون به خیر وخوشی تموم شد.
آره مامانی دارم سعی می کنم باور کنم... ولی خیلی سخته .
هیچوقت یادم نمیره
اون زمانی که تو بدنیا اومدی توی بیمارستان خانم پرستار تو رو آورد داد بغلم و گفت بهش شیر بده
وای عزیزم اون موقع چه حالی داشتیم ،
بااینکه تازه از تو اتاق عمل اومده بودم بیرون و عوارض بیهوشیم از بین نرفته بود بی هوش و منگ بودم
ولی تو رو که گذاشتن تو بغلم دوست داشتم هزار بار این صحنه برام تکرار شه آخه چشام به زور تو رو می دید
از اینکه صحیح و سالم تو بغلم بودی خدا رو هزار هزار بار شکر می کردم،
باورم نمی شد کوچولوی نازی که تو بغلمه نی نی من باشه ،
تا اون روز فکر نمی کردم که اینقدر برام عزیز باشی ،
لحظه ای که برای اولین بار بهت شیر دادم رو یادم نمیره
تو نمی تونستی شیر بخوری وقتی که برای اولین بار می می مامان میک زدی من و بابایی از خوشحالی گریه کردیم.
الانم دختر ناز مامان که ١٤ ماهش تموم شده دیگه می می مامان و نمی خوره.
شبام موقع خواب ٢٥٠ سی سی شیر با عسل می خوره.
صبحام ٢٥٠ سی سی. عصرام که می خواد بخوابه ٢٥٠ سی سی.