شگفتی های نی نی من
وااای که چقدر شیرین شدی عروسکم .
یاد گرفتی وقتی عروسکت و می دم دستت . میگم ساوینا بوسش کن میگیری لپش رو ماچ میکنی...
میگم بابا رو بوس کن: هر جا باشه میری پیشش بوسش می کنی . نازش می کنی.
میگم ساوینا نازش کن. دستت و محکم می بری روی سرش نازش می کنی. کسی ندونه انگار می زنی تو سرش.
می گم ساوینا : بشین . می شینی.
می گم ساوینا : بیا . می یای.
می گم ساوینا : برو . میری.
می گم ساوینا : گوشات کو؟ گوشات و نشون میدی
می گم ساوینا : چشات کو؟ انگشتت و میکنی تو چشات.
می گم ساوینا :برو تو اتاقت بازی کن. با اون چشای نازت من و نگاه می کنی به بهانه اجازه . (یعنی واقعا برم مامان) بعد بدو بدو میری تو اتاقت
خط خطي کردن و نقاشي كردن و تازه شروع کردی
بالا رفتن از هر جایی که امکان داشته باشه یا نداشته باشه و به نحو احسن بلدی و خوبم تعادل تو حفظ می کنی.
هُل دادن و كشيدن وسیله ها رو بلدی.
همش در حال دويدن هستی مخصوصا که مامانی بخواد بگیرتت و پريدن از جای بلند و هم با کمک مامانی میتونی انجام بدی .
پُرکردن و خالي كردن لوبیا رو مامانی بهت یاد داده. عاشق این بازی هستی .خدا نکنه که من بخوام اون کابینت حبوبات و باز کنم. هر جا باشی خودت و می رسونی. با اشاره به حبوبات ..............میگی بده .هی با اون دستای نازت چنگ میزنی تو ظرف لوبیا ها. اوایل خیلی مرتب و با سلیقه بازی می کردی ولی جدیدا همه لوبیا ها رو پخش زمین می کنی.مامانی هم باید جمع کنه همشو. بعضی وقتام دور از چشم من یه دونه میزاری تو دهنت ولی وقتی میگم نه . فوری در می یاری.
یاد گرفتی وقتی مامانی با مکعب های رنگی برات برج می سازه و به هم بریزی و با مامانی تا ٤ تا مکعب رو هم می چینی.
یاد گرفتی وقتی میری می چسبی به تلویزیون مامانی بهت می گه ساوینا عقب عقب. با اون پاهای نازت عقب عقب می یای.
لیوان آب و تو دستت می گیری می چسبونی به یخچال . که من بهت آب بدم. جدیدا هم یه کار بد یاد کرفتی وقتی برات آب می ریزم جلو جلو می ریری میشینی رو زمین که من لیوان و بزارم جلوت . اونوقت دستت و می کنی توش .
موقع غذا خوردن هم همش می خوای قاشقو از من بگیری و خودت غذاتو بخوری برای همین من همیشه دو تا قاشق می یارم یکی برای شما یکی هم برای خودم وقتی شما مشغول بازی با قاشق و غذا هستی منم بهت غذا میدم گاهی وقتا هم که از دست من نمی خوری و میخوای تنها بخوری
آخر غذات من یه خورده غذا میزارم تو ظرفت. اون موقع کلی ذوق میکنی و سعی میکنی که قاشق و بزاری تو دهنت
ولی هنوز نمی تونی این کارو درست انجام بدی و قاشق و برعکس میکنی تو دهنت یه خورده میخوری ویه خورده میریزی زمین