ساویناساوینا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

پرنسس مامی و ددی (ساوینا)

وقتی که بابایی از سر کار می یاد...

واااای ذوق کردنت دیدنیه راستش از موقعی که بابایی زنگ پایین و میزنه تا بره از تو کالسکت ریموت در و برداره تو به بدو بدو میافتی ذوق می کنی و دم در وایمیستی تا بابایی بیاد بالا . دم در هی سرت و کج می کنی که زودتر ببینش ولی نمی بینیش. هی از خودت صدا درمیاری بلند بلند راهرو رو میزاری رو سرت.بعضی وقتام دور از چشم من . میام میبینم بله رفتی تو راپله وایستادی.از این لحظت فیلم گرفتم که بزرگ شدی ببینی که چه کارا که نمی کردی. بابایی هم وقتی قام قامش و پارک میکنه میاد تو راه پله سرشو یواشکی میاره جلو که تو ببینیش. یه عالمه صدا در میاره میو میو میکنه توم معذرت میخوام یه وجب اون دهن مبارکت و باز میکنی از ذوقت. بعدشم تو خونه میدوی هی این ور و ا...
3 تير 1391

20ماهگی پرنسس مامان

  ***    ٢٠ماهگی دختر نانازم مبارک   *** باورم نمیشه ٢٠ ماه از اومدن به زندگیم گذشته .  یعنی ٦٠٠ روز . قربونت بره مامان که با اومدنت دنیای ما رو زیباتر کردی.   با اینکه همیشه می گم خیلی سخته بود.  ولی باتمام وجود دوستت دارم و عاشقتم من و بابایی با تمام وجودمون تلاش می کنیم بهترین چیزا رو واست مهیا کنیم تو زندگیت.    ...
20 خرداد 1391

نی نی نازم چشاش اوف شده

  ساوینای قشنگ مامان هفته پیش یه روز ازخواب که بیدار شدی یهو دیدم که یه چشت اوف شده. سریع به بابایی زنگ زدم . بابایی هم فورا گفت که قطره بریزم تو چشت و کمپرس اب ولرم. منم این کار و ١ روز انجام دادم فرداش بردمت دکتر. دکتر  چشت و معاینه کرد و گفت عفونته. دو تا قطره داد که یه مقدار قویتر از اونی که بابا گفته بود. چشمت روز بد نبینه یه چشت خوب شد اون یکی تازه شروع شد. خدا رو شکر الان بهتری . بهتر بگم بهتر شدی ولی خوب خوب نه. خوب میشی عزیزم. ماشاالله اینقد شیطون شدی که به همه چی دست میزنی بعد انوقت میمالی به چشت.  خوب چشتم اوف میشه دیگه.   ...
29 ارديبهشت 1391

این روزای من و دخترم

ساوینای نازم نمیدونم چرا این روزا وقت نمی کنم بیام واست بنویسم مامانی و بابایی درگیر یه سری کاران.ایشا الله که خیره. راستش و بخوای مامانی دست تنها شده ووقت کم میاره شبام با خستگی میره میخوابه یعنی بیهوش میشه. چون بابایی همش دنبال کاراشه. بزار بابایی کاراش و ردیف کنه همه چی درست می شه. مامانی این روزا همش درگیره نی نی شه.همه وقتم با شیرین کاریهای نی نیش پر شده. توام که قربونت برم مگه میزاری مامانی سمت کامپیوتر بره جبران می کنم عزیزم بوس ...
21 ارديبهشت 1391

مریضیت عزیزم

سلام به روی ماهت عزیز دل مامان.   الهی که من هیچ وقت مریضی دخترم و نبینم. هیچ مادری مریضی بچه شو نبینه.  آمین   مامان اینقدرحواسش بهت بود که تو سرمای زمستون مریض نشدی . ولی امان از فصل بهار . یه دقیقه گرم بود یه دقیقه سرد.   جوجوی مامانم گذاشت تو ایام عید سرما خورد .   بعد اینکه خاله اینا رفتن عزیزم افتادی به فین فین. یهو شب دیدم که تب کردی دیگه دم دمای صبح دیدم که تبت داره میره بالا. دیگه  لازم بود که تب بر شروع کنم ولی اندازه شو نمی دونستم . تا صبح یه جوری تبت و پایین نگه داشتم صبح زود بردیمت بیمارستان نیکان تو اقدسیه.    بیمارستانش خیلی مجهز بود . متخصص کودکان اومد بالا سرت. خیلی به...
30 فروردين 1391