ماه آخر سال
این اسفند و این روزهاش همیشه حال و هوای غریبی داشته...
توی اونهمه شور و شوق آدمها و حتی خیابونها آدم حس عجیبی داره...
نمی شه گفت غم...
...
یجورایی دلش می گیره.
حس تموم شدم همیشه دردناکه.
حتی اگه بدونی قراره بهار پر از بارون شروع بشه.
امروز فقط دلم می خواد راه برم.....
بدون چتر ،
بدون سرپناه...
توی همون پیاده روهایی که عاشقشون بودم..
انقدر که دیگه رمقی برای رفتن نداشته باشم.
فقط من باشم و بارون ....
می خوام با همین قطره ها ،
خیلی چیزها رو تو امسال جا بذارم....
توی اونهمه شور و شوق آدمها و حتی خیابونها آدم حس عجیبی داره...
نمی شه گفت غم...
...
یجورایی دلش می گیره.
حس تموم شدم همیشه دردناکه.
حتی اگه بدونی قراره بهار پر از بارون شروع بشه.
امروز فقط دلم می خواد راه برم.....
بدون چتر ،
بدون سرپناه...
توی همون پیاده روهایی که عاشقشون بودم..
انقدر که دیگه رمقی برای رفتن نداشته باشم.
فقط من باشم و بارون ....
می خوام با همین قطره ها ،
خیلی چیزها رو تو امسال جا بذارم....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی