مامانی اینارو واسه ساوینا می خونه
یه روز یه آقا خرگوشه
رسید به یه بچه موشه
موشه دوید تو سوراخ
رسید به یه بچه موشه
موشه دوید تو سوراخ
خرگوشه گفت آخ
«وایسا وایسا کارت دارم
من خرگوشه بیآزارم
بیا از سوراخت بیرون
نمیخوای مهمون»
یواش موشه اومد بیرون
یه نگاهی کرد به مهمون
دید که گوشاش درازه
دهنش بازه
«شاید میخواد بخورتم
یا با خودش ببرتم
پس میرم پیش مامانم
آنجا میمانم»
مادر موشه عاقل بود
زنی باهوش و کامل بود
یه نگاهی کرد به خرگوش
گفت به بچه موش
«نترس جونم اون مهمونه
خیلی خوب و مهربونه
پس برو پیشش سلام کن
بیارش خونه»
«وایسا وایسا کارت دارم
من خرگوشه بیآزارم
بیا از سوراخت بیرون
نمیخوای مهمون»
یواش موشه اومد بیرون
یه نگاهی کرد به مهمون
دید که گوشاش درازه
دهنش بازه
«شاید میخواد بخورتم
یا با خودش ببرتم
پس میرم پیش مامانم
آنجا میمانم»
مادر موشه عاقل بود
زنی باهوش و کامل بود
یه نگاهی کرد به خرگوش
گفت به بچه موش
«نترس جونم اون مهمونه
خیلی خوب و مهربونه
پس برو پیشش سلام کن
بیارش خونه»
اتل متل توتوله!
گاو حسن چه جوره!
نه شیر داره نه پستون!
شیرشو بردن هندوستون!
یک زن کردی بـستون!
اسمشو بذار عم قزی!
دور کلاش قرمزی!
آچین و واچین!
یه پاتو بچین...
گاو حسن چه جوره!
نه شیر داره نه پستون!
شیرشو بردن هندوستون!
یک زن کردی بـستون!
اسمشو بذار عم قزی!
دور کلاش قرمزی!
آچین و واچین!
یه پاتو بچین...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی