وقتی که بابایی از سر کار می یاد...
واااای ذوق کردنت دیدنیه
راستش از موقعی که بابایی زنگ پایین و میزنه تا بره از تو کالسکت ریموت در و برداره تو به بدو بدو میافتی ذوق می کنی و دم در وایمیستی تا بابایی بیاد بالا .
دم در هی سرت و کج می کنی که زودتر ببینش ولی نمی بینیش. هی از خودت صدا درمیاری بلند بلند راهرو رو میزاری رو سرت.بعضی وقتام دور از چشم من . میام میبینم بله رفتی تو راپله وایستادی.از این لحظت فیلم گرفتم که بزرگ شدی ببینی که چه کارا که نمی کردی.
بابایی هم وقتی قام قامش و پارک میکنه میاد تو راه پله سرشو یواشکی میاره جلو که تو ببینیش. یه عالمه صدا در میاره میو میو میکنه توم معذرت میخوام یه وجب اون دهن مبارکت و باز میکنی از ذوقت. بعدشم تو خونه میدوی هی این ور و اون ور.
بعدشم بغل و مبوس و استقبال گرم که من و دیونه می کنین جوفتتون.
عکشاش بعدا....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی