Birthday party
دقیقا یک هفته بعده جشن متین جان دعوت شدیم تولد علی عزیز دوست بابایی.
شانس مام تهران از شب قبل با برف سفید پوش شده بود.مام زود حاضر شدیم که یه موقع تو ترافیک خیابونا گیر نکنیم.
اونجا که رسیدیم فضولی خانوم خانوما گل کرد. آخ ببخشید فضولی نه.
**کنجکاوی **.قراره مامانی کلمه درست و استفاده کنه.
جونم واست بگه که شیطونی کردی حسابی.پانته آ دختر خاله پریسا هم اونجا بود با این که اونا یه خورده دیر اومدن ولی حسابی با هم دوست شدین و با هم رقصیدین.یه چیز دیگه اینقدر خوابت می یومد ولی پا به پای ما تا آخرین لحظات بیدار موندی .
یه مهمونی خودمونی بود ولی خیلی بهمون خوش گذشت.
اینم چند تا عکس:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی